《نامیان بینام》

سلام علیکم
از این سایت میتوانید به بخش های ویژه بروشور های 《نامیان بینام》دسترسی پیدا کنید

بایگانی
آخرین مطالب

"علی فروش نیستم"

دوشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۸، ۰۳:۵۷ ب.ظ

روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی (‌علیه السلام) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر غفاری می سوزد؛ خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
شما دو توهین به من کردید؛
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید،
دوم آنکه بی انصاف ها، آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟!
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم؛ آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست؛ 
سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخورده بودند...

  • کمیل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی